بخوان ما را
منم پروردگارت
خالقت از ذره ای نا چیز
صدایم کن مرا
آموزگار قادر خود را
قلم را، علم را، من هدیه ات کردم
بخوان ما را
منم معشوق زیبایت
منم نزدیک تر از تو، به تو
اینک صدایم کن
رها کن غیر ما را، سوی ما باز آِ
منم پرو دگار پاک بی همتا
منم زیبا، که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل
پروردگارت با تو می گوید:
رهایت من نخواهم کرد
بساط روزی خود را به من بسپار
رها کن غصه یک لقمه نان و آب فردا را
تو راه بندگی طی کن
عزیزا، من خدایی خوب می دانم
تو دعوت کن مرا بر خود
به اشکی یا صدایی، میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
فکر کن یک صبحی لیوان چایی به دست بنشینی روی صندلی همیشگیت، پایت را گیر بدهی به لبهی جلو، دکمهی کامپیوتر را بزنی و مثل همیشه منتظر موجی از رنگ و تصویر و خبر بمانی. منتظر قتلها، دروغها، رسواییها، کلیک، یک هورت چای، اینترت و ناگهان روی صفحهات، فقط نوشته شود: «ای فرزند آدم»
فکر کن ایمیلت را باز کنی و کسی پیام گذاشته باشد:«پس به کجا می روید؟» 1
می چسبد؟ نه؟
کی گفته آدم وسط عصر «دگمهها و صفحهها» دلش تنگ پیامبری نمیشود؟ دلتنگ یکی که ماموریت داشته باشد دل بسوزاند. یکی که رسالتش این باشد که زنجیر و قلادههای مرا باز کند.2
این درست که من الآن سراپا لای بندها هستم سراپا غل و قلاده. آنقدر به بندها عادت دارم که نمیدانم قبل از تنیدن آنها چه بودهام. و اصولا یک فرضی هست که اگر اینها را بردارند، من آن زیر مجسمهای شکسته و خرد باشم و در جا فرو بریزم. همهی اینها درست، ولی هوسش که هست.
چه تکلیف دشواری خدا از شاگرد محبوبش میخواهد. فکر کن بایستد آنجا تنها با شانههایی نحیف و خدا در گوشش نجوا کند: «بگو به بندگانم که من نزدیکم. صدایم اگر کنند جواب میدهم» 7. معلوم است بیهوش میشود. اما ما از رنج این واسطهی نجوا چه میفهمیم؟
هوس پیامبری مبعوث بر من که به او گفته باشند: «پیدایش کن، خیلی تنهاست.» هوس این که یکی با چشمهای دلسوز و هراسان، مهربان نگاهم کند. به جا نیاورد. ناباورانه چشم بمالد و بعد گریهاش بگیرد: «پسر آدم چه بلایی سرت آمده؟»
داشتن یک زندگی خوب یک هدف بزرگ است.اما باید خود را
برای حقایق حاضر کنید. بسیاری از مردم می خواهند
زندگی خود را ارتقاء دهند ولی آنها نمی دانند که این
دگرگونی یک سفر ساده نخواهد بود.
آیا تاکنون توجه کرده اید که درست زمانیکه کارهایی
برای بهبود اوضاع زندگی خود انجام می دهید انواع
تضادها
و مشکلات خودنمایی می کنند؟ اما نگران نباشید، شما کار
اشتباهی نکرده اید. دلیل این امر این است که شما
تغییراتی در زندگی خود خلق می کنید.
یادم هست که بزرگی می گفت هر تغییری برای بهتر شدن همراه
با اشکالات و ناراحتی است. و به این دلیل است که بیشتر
افراد از بهبود وضعیت خود پشیمان می شوند. آنها مشکلات و
ناآرامی های مربوط به تغییر را دوست ندارند. بنابراین
از خیر آن می گذرند و ترجیح می دهند به همان روشی که
راحتترند زندگی کنند، تا اینکه با نا ملایمات روبرو شوند.
کمی فکر کنید اگر ارتقاء سطح زندگی فقط به سادگی
خواستن
آن بود آنگاه هرکسی یک زندگی فوق العاده می داشت.
بیشتر افراد مایل به ایجاد تغییرات و تنظیمات لازم در
زندگی خود نیستند. آنها فکر می کنند با همین روش بدون
هیچ تغییری می توانند زندگی بهتری بسازند. ولی در عمل
حقیقت غیر از این است.
شما بدنیا آمده اید تا زندگی ای بهتر از آنچه اکنون دارید
داشته باشید، حتی اگر احساس می کنید از شرایط فعلی
راضی هستید. باید بخواهید که تغییر کنید و رشد کنید به
طوریکه بتوانید بهتر زندگی کردن را بیاموزید و از زندگی
خود با تمام قابلیتهای آن استفاده کنید. آن موقع است
که از توانایی خود لذت می برید.
انعطاف پذیر باشید.
دگرگونی و تغییر زمان می برد بخصوص زمانیکه می خواهید
عادتهایی را که مدت طولانی داشته اید تغییر دهید. این
حرفها برای دلسرد کردن شما نیست، بلکه برای یادآوری
چیزهایی است که خود بهتر می دانید. ما انسان ها تمایل به
فراموش کردن این رفتارهای ساده داریم و منتظر یک راه
بدون مانع و یک نتیجه فوری هستیم. ولی این انتظارات غیر
واقعی به ناامیدی منجر می شود. زمانیکه شکستها اتفاق
می افتند گویی باید اتفاق می افتادند، تا بفهمیم که
عامل خطا و شکست نیستیم بلکه به سادگی قسمتی از یک
فرآیند هستیم.