مثل هر بار برای تو نوشتم:
دل من خون شد ازین غم، تو کجایی؟
و ای کاش که این جمعه بیایی!
دل من تاب ندارد،
"همه گویند به انگشت اشاره، مگر این عاشق دلسوخته ارباب ندارد؟ ... تو کجایی؟
در انتظار امدنت در جمعه ای زیبا
می خواستم زندگی کنم راهم را بستند٬
ستایش کردم گفتند خرافات است ٬
عاشق شدم گفتند دروغ است ٬
گریستم گفتند بهانه است ٬
خندیدم گفتند دیوانه است ٬
...... دنیا را نگه دارید میخواهم پیاده شوم !
یا حق
بعضی وقتا میشه ادم خیلی دلش برا خودش تنگ میشه
خیلی زیاد
انگاری یادش بیاد که از اصلش جدا شده باشه
الان من این حس عمیق رو دارم
حافظ عزیز رو باز کردم و تفالی به دیوانش زدم غزل زیر اومد:
خیز تا خرقه صوفی به خرابات بریم
شطح و طامات به بازار خرافات بریم
سوی رندان قلندر به ره آورد سفر
دلق بسطامی و سجاده طامات بریم
تا همه خلوتیان جام صبوحی گیرند
چنگ صبحی به در پیر مناجات بریم
با تو آن عهد که در وادی ایمن بستیم
همچو موسی ارنی گوی به میقات بریم
کوس ناموس تو بر کنگره عرش زنیم
علم عشق تو بر بام سماوات بریم
خاک کوی تو به صحرای قیامت فردا
همه بر فرق سر از بهر مباهات بریم
ور نهد در ره ما خار ملامت زاهد
از گلستانش به زندان مکافات بریم
شرممان باد ز پشمینه آلوده خویش
گر بدین فضل و هنر نام کرامات بریم
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند
بس خجالت که از این حاصل اوقات بریم
فتنه میبارد از این سقف مقرنس برخیز
تا به میخانه پناه از همه آفات بریم
در بیابان فنا گم شدن آخر تا کی
ره بپرسیم مگر پی به مهمات بریم
حافظ آب رخ خود بر در هر سفله مریز
حاجت آن به که بر قاضی حاجات بریم
باز آمد بوی ماه مدرسه *** بوی بازی های راه مدرسه
بوی ماه مهر ماه مهربان *** بوی خورشید پگاه مدرسه
از میان کوچه های خستگی *** می گریزم در پناه مدرسه
باز می بینم ز شوق بچه ها *** اشتیاقی در نگاه مدرسه
زنگ تفریح و هیاهوی نشاط *** خنده های قاه قاه مدرسه
باز بوی باغ را خواهم شنید *** از سرود صبحگاه مدرسه
روز اول لاله ای خواهم کشید *** سرخ بر تخته سیاه مدرسه
یادش بخیر
ما خودمان را چنین متقاعد میکنیم که با ازدواج زندگی بهتری خواهیم داشت، وقتی بچه دار شویم بهتر خواهد شد، و با به دنیا آمدن بچههای بعدی زندگی بهتر... ولی وقتی میبینیم کودکانمان به توجه مداوم نیازمندند، خسته میشویم. بهتر است صبر کنیم تا بزرگتر شوند. فرزندان ما که به سن نوجوانی میرسند، باز کلافه میشویم، چون دایم باید با آنها سروکله بزنیم. مطمئناً وقتی بزرگتر شوند و به سنین بالاتر برسند، خوشبخت خواهیم شد. با خود میگوییم زندگی وقتی بهتر خواهد شد که : همسرمان رفتارش را عوض کند،یک ماشین شیکتر داشته باشیم، بچه هایمان ازدواج کنند، به مرخصی برویم و در نهایت بازنشسته شویم... حقیقت این است که برای خوشبختی، هیچ زمانی بهتر از همین الآن وجود ندارد. اگر الآن نه، پس کی؟ زندگی همواره پر از چالش است. بهتر این است که این واقعیت را بپذیریم و تصمیم بگیریم که با وجود همه این مسائل، شاد و خوشبخت زندگی کنیم. خیالمان میرسد که زندگی، همان زندگی دلخواه، موقعی شروع میشود که موانعی که سر راهمان هستند ، کنار بروند: مشکلی که هم اکنون با آن دست و پنجه نرم میکنیم، کاری که باید تمام کنیم، زمانی که باید برای کاری صرف کنیم، بدهیهایی که باید پرداخت کنیم و .... بعد از آن زندگی ما، زیبا و لذت بخش خواهد بود! بعد از آنکه همه اینها را تجربه کردیم، تازه می فهمیم که زندگی، همین چیزهایی است که ما آنها را موانع میشناسیم. این بصیرت به ما یاری میدهد تا دریابیم که جادهای بسوی خوشبختی وجود ندارد. خوشبختی، خودٍ همین جاده است...... پس بیایید از هر لحظه لذت ببریم. برای آغاز یک زندگی شاد و سعادتمند لازم نیست که در انتظار بنشینیم: در انتظار فارغ التحصیلی، بازگشت به دانشگاه، کاهش وزن ، افزایش وزن، شروع به کار، ازدواج، شروع تعطیلات، صبح جمعه، در انتظار دریافت وام جدید، خرید یک ماشین نو، باز پرداخت قسطها، بهار و تابستان و پاییز و زمستان، اول برج، پخش فیلم مورد نظرمان از تلویزیون، مردن، تولد مجدد و... خوشبختی یک سفر است، نه یک مقصد.. هیچ زمانی بهتر از همین لحظه برای شاد بودن وجود ندارد. زندگی کنید و از حال لذت ببرید. اکنون فکر کنید و سعی کنید به سؤالات زیر پاسخ دهید: 1. پنج نفر از ثروتمندترین مردم جهان را نام ببرید. 2.. برندههای پنج جام جهانی آخر را نام ببرید. 3. آخرین ده نفری که جایزه نوبل را بردند چه کسانی هستند؟ 4. آخرین ده بازیگر برتر اسکار را نام ببرید..
نمیتوانید پاسخ دهید؟ نسبتاً مشکل است، اینطور نیست؟ نگران نباشید، هیچ کس این اسامی را به خاطر نمی آورد.
روزهای تشویق به پایان میرسد! نشانهای افتخار خاک می گیرند! برندگان به زودی فراموش میشوند!
اکنون به این سؤالها پاسخ دهید: 1. نام سه معلم خود را که در تربیت شما مؤثر بودهاند ، بگویید. 2. سه نفر از دوستان خود را که در مواقع نیاز به شما کمک کردند، نام ببرید. 3. افرادی که با مهربانیهایشان احساس گرم زندگی را به شما بخشیدهاند، به یاد بیاورید. 4. پنج نفر را که از هم صحبتی با آنها لذت میبرید، نام ببرید. حالا ساده تر شد، اینطور نیست؟ افرادی که به زندگی شما معنی بخشیدهاند، ارتباطی با "ترینها" ندارند،ثروت بیشتری ندارند، بهترین جوایز را نبردهاند، .... آنها کسانی هستند که به فکر شما هستند، مراقب شما هستند، همانهایی که در همه شرایط، کنار شما میمانند . کمی بیاندیشید. زندگی خیلی کوتاه است. و شما در کدام لیست قرار دارید؟ نمیدانید؟
اجازه دهید کمکتان کنم. شما در زمره مشهورترین نیستید....، اما از جمله کسانی هستید که برای درمیان گذاشتن این پیام در خاطرمن بودید
|